32 راز قانون مورفی و دردسرهای همیشگی
قانون مورفی بهطور طنزآمیز به بدبیاریها و پیشامدهای ناخواسته اشاره دارد و یادآور میشود که همیشه باید برای بدترین حالتها آماده بود.

32 راز قانون مورفی و دردسرهای همیشگی
تقریباً همه ما در طول زندگیمان بارها با موقعیتهای دشوار و ناخوشایندی روبهرو شدهایم که در آنها انتظاراتمان از کارها و برنامههایمان به نتیجه دلخواه نرسیده است. از گیر کردن در ترافیک سنگین درست زمانی که عجله داریم، تا امتحانی که انتظار نمره عالی داشتیم اما در آن رد شدیم، یا افتادن گوشی موبایلمان از بدترین زاویه ممکن که بیشترین آسیب را به آن وارد کرده است.
در واقع، گاهی وقتی میخواهیم کاری را به بهترین یا سریعترین شکل انجام دهیم، یک اتفاق غیرمنتظره و ناگوار رخ میدهد و تمام برنامههایمان را به هم میریزد؛ اتفاقی که شاید در هر ۱۰ سال یکبار رخ دهد، اما دقیقاً در روزی که اصلاً انتظارش را نداشتیم پیش میآید! شاید این موضوع کمی خندهدار به نظر برسد، اما این پدیدهها ریشه در یک قانون طبیعی دارند که میگوید: «هر رویداد ناگواری که احتمال وقوعش وجود داشته باشد، حتماً رخ خواهد داد.» این قانون به نام قانون مورفی شناخته میشود.
بااینحال، برخلاف آنچه ممکن است به نظر بیاید، قانون یا قوانین مورفی صرفاً بر پایه تخیلات و تصورات ذهنی شکل نگرفتهاند. در سالهای گذشته، دانشمندان مختلفی در حوزههای ریاضیات و علوم طبیعی کوشیدهاند تا این قانون را بهتر درک کنند و آن را به اثبات برسانند. امروزه نیز از این قانون برای تحلیل دقیقتر شرایط و بهبود قابلیت اطمینان در مواجهه با پدیدههای گوناگون استفاده میشود.
قانون مورفی
قانون مورفی یک ضربالمثل شناختهشده و پرکاربرد است که در فرهنگ غربی رواج یافته است. این قانون بیان میکند که «اگر چیزی میتواند اشتباه شود، حتماً اشتباه خواهد شد». این مفهوم از نظریه ادوارد مورفی، مهندس نیروی هوایی آمریکا و پژوهشگر نظریه آشوب یا هرجومرج، گرفته شده است. بر اساس این نظریه، همه رویدادها در بدترین و نامناسبترین لحظه رخ میدهند و باعث اختلال در امور میشوند. قانون مورفی با قانون طبیعی آنتروپی همراستاست که تأکید میکند هر خطایی ممکن است رخ دهد.

قانون مورفی چیست؟
مفهوم قانون مورفی این است که انسانها نمیتوانند بر همهچیز تسلط کامل داشته باشند. با وجود تأکید بر ناتوانی انسان در برابر بسیاری از مسائل، نمیتوان اراده و پشتکار انسان را در مواجهه با شرایط دشوار و بحرانها نادیده گرفت.
نمونههای بسیاری وجود دارد که نشان میدهد افراد با عزم و اراده قوی توانستهاند بر مشکلات و بحرانها غلبه کنند و اوضاع را تحت کنترل خود درآورند. پس از شهرت یافتن این قانون که به نام مورفی نامگذاری شد، مردم ابتدا در آمریکا و سپس در سراسر جهان با ادوارد مورفی و قوانین او آشنا شدند. آنها حتی قوانین عجیب و غریب جدیدی را به مجموعه قوانین مورفی افزودند.
تاریخچهی قانون مورفی
این قانون در سال ۱۹۴۹ توسط مهندس نیروی هوایی، «ادوارد مورفی»، مطرح شد. او در پروژهای مرتبط با واگن موشکی در نیروی هوایی با دوست و همسایه سابق خود، دکتر «جان پاول استپ»، همکاری میکرد. بر اساس برخی روایات، روزی ادوارد مورفی متوجه شد که دستیارش در کابلکشی یکی از مبدلهای الکترونیکی دستگاه اندازهگیری اشتباه کرده است.
او با ناراحتی اظهار کرد: «اگر راهی برای خراب کردن کار وجود داشته باشد، دستیارم دقیقاً همان راه را پیدا میکند و انجام میدهد!» آزمایش مورفی با شکست مواجه شد و او از پروژه کنار رفت. این جمله با لحنی طنزآمیز و تمسخرآمیز در میان افراد مرتبط با پروژه باقی ماند.
طبق برخی گزارشها، یک مهندس پیمانکار که در حال تهیه فهرستی از ویژگیها و قوانین پروژه بود، این جمله را شنید و آن را بهعنوان «قانون مورفی» نامگذاری کرد (تا حدی برای طعنه به مورفی که به دلیل یک شکست، پروژه را ترک کرده بود). در مرحله بعد، این قانون از طریق دوست مورفی، دکتر جان پاول استپ، به شهرت رسید.
او در یک کنفرانس مطبوعاتی درباره همان پروژه نیروی هوایی اظهار داشت که برای اجرای دقیقتر پروژهها و دستیابی به نتایج بهتر، باید قانون مورفی را مدنظر قرار دهیم و ایمنی و صحت انجام کارها را با توجه به این قانون تضمین کنیم.
32 راز اسرارآمیز قانون مورفی
🔹قانون صف: وقتی از یک صف به صف دیگر میروید، صف قبلی ناگهان سریعتر حرکت خواهد کرد.
🔹قانون کارواش: درست پس از شستن ماشینتان، باران شروع به باریدن میکند.
🔹قانون تلفن: اگر شمارهای را اشتباه بگیرید، آن خط هیچوقت مشغول نخواهد بود.
🔹قانون بینی: دقیقاً وقتی دستهایتان کثیف یا چرب است، بینیتان شروع به خارش میکند.
🔹قانون کارگاه: اگر چیزی از دستتان بیفتد، به دورترین و صعبالعبورترین نقطه ممکن میرود.
🔹قانون دروغ: اگر به رئیستان بگویید بهخاطر پنچری ماشین دیر کردهاید، روز بعد واقعاً لاستیک ماشینتان پنچر میشود.
🔹قانون برخورد: وقتی با کسی هستید که نمیخواهید باهم دیده شوید، احتمال روبهرو شدن با یک آشنا بیشتر است.
🔹قانون اثبات: وقتی میخواهید به کسی نشان دهید دستگاهی خراب است، آن لحظه درست کار میکند.
🔹قانون بیومکانیک: هرچه دسترسی به نقطهای از بدن سختتر باشد، احتمال خارش آن نقطه بیشتر میشود.
🔹قانون قهوه: وقتی میخواهید اولین جرعه از قهوه داغتان را بنوشید، رئیستان کاری به شما میسپارد که تا اتمامش قهوهتان سرد میشود.
🔹قانون ترافیک: در ترافیک، خطی که در آن هستید همیشه کندتر از بقیه حرکت میکند.
🔹قانون حملونقل عمومی: وسایل نقلیه عمومی همیشه دیرتر از زمان مقرر میرسند، مگر اینکه شما دیر کرده باشید؛ آنوقت دقیقاً سر وقت حرکت میکنند.
🔹قانون اتوبوس: اگر در انتظار اتوبوس سیگار روشن کنید، اتوبوس درست لحظه روشن شدن سیگار میرسد.
🔹قانون کار: اگر همهچیز بهخوبی پیش میرود، حتماً چیزی را از قلم انداختهاید.
🔹قانون اهمیت: هرچه کاری مهمتر باشد، احتمال خراب شدنش بیشتر است.
🔹قانون تحویل پروژه: روزی که باید پروژهای را تحویل دهید، حتماً مشکلی در آن پیدا میشود.
🔹قانون یادگیری: همیشه پس از امتحان متوجه میشوید چیزی را یاد نگرفتهاید.
🔹قانون جستجو: چیزی که گم کردهاید، همیشه در آخرین جایی که جستجو میکنید پیدا میشود.
🔹قانون خرید: هرچقدر برای یافتن چیزی تلاش کنید، پس از خرید آن، همان محصول را در مغازهای دیگر با قیمت کمتر میبینید.
🔹قانون چیزهای خوب: هر چیز لذتبخشی در زندگی یا غیرقانونی است، یا غیراخلاقی، یا باعث چاقی میشود.
🔹قانون رسوایی: احتمال دیده شدن کار احمقانهای که انجام میدهید، با میزان حماقت آن کار رابطه مستقیم دارد.
🔹قانون پمپ بنزین: وقتی وارد پمپ بنزین میشوید، جایگاهی که انتخاب میکنید همیشه کندتر از بقیه خواهد بود.
🔹قانون لکه: وقتی میخواهید لکهای را از روی شیشه پاک کنید، متوجه میشوید لکه در سمت دیگر شیشه است.
🔹قانون کثیفی: برای تمیز کردن هر چیزی، چیز دیگری باید کثیف شود.
🔹قانون دور انداختن: بهمحض اینکه چیزی را دور بیندازید و دیگر به آن دسترسی نداشته باشید، به آن نیاز پیدا میکنید.
🔹قانون صبحانه: نان همیشه از سمتی که کره مالیدهاید روی زمین میافتد.
🔹قانون USB: پورت یو.اس.بی هیچوقت در اولین تلاش جا نمیرود، حتی اگر جهتش درست باشد.
🔹قانون تعمیر: وقتی دستگاه خرابتان را به تعمیرکار میبرید، ناگهان بدون هیچ مشکلی کار میکند.
🔹قانون اجتناب: اگر قانون مورفی به هر دلیلی کار نکند، اتفاقی بسیار بدتر و بزرگتر رخ خواهد داد.
🔹قانون خانم مورفی: اگر چیزی خراب شود یا اشتباه پیش برود، حتماً تقصیر آقای مورفی است.
🔹قانون مادر: اگر چیزی را گم کنید و هرچقدر بگردید پیدایش نکنید، مادرتان همانجا را میگردد و آن را پیدا میکند.
🔹قانون تله فیناگل: اگر بدترین زمان برای خراب شدن چیزی وجود داشته باشد، آن چیز دقیقاً در همان زمان خراب میشود.

گاهی وقتها نباید قانون مورفی را دستکم گرفت
قانون مورفی را نمیتوان یک قانون علمی و قطعی دانست، بلکه بیشتر نوعی هشدار است که ما را وادار میکند رویدادهای ناخوشایند را جدی بگیریم. این دیدگاه به ما یادآوری میکند که باید شرایط را طوری طراحی و مدیریت کنیم که در برابر بدترین اتفاقات احتمالی، آمادگی لازم را داشته باشیم.
یعنی پیش از وقوع مشکل، به آن فکر کنیم و برایش راهحل داشته باشیم تا در صورت وقوع، کمترین آسیب را متحمل شویم. با این نگاه، قانون مورفی دیگر صرفاً یک جمله طنزآمیز نیست، بلکه به یک رویکرد کاربردی برای پیشبینی بحرانها و چارهاندیشی در برابر آنها تبدیل میشود.
چرا قانون مورفی تا این حد شناخته شده است؟
آیا تا به حال دقت کردهاید که با وجود سادگی و پیشپاافتادگی قوانین مورفی، چرا اینقدر مشهور شدهاند؟ چرا قوانینی مانند قانون ترمودینامیک که پایهی علمی و منطقی قانون مورفی را شکل میدهند، چنین شهرتی پیدا نکردهاند؟ یا چرا سایر قوانینی که به نوعی به بدشانسی و بدبیاری اشاره دارند، نتوانستهاند این اندازه شناخته شوند؟
یکی از دلایل اصلی شهرت قانون مورفی، گرایش انسانها به جبرگرایی است. بسیاری از افراد شکستها و ناکامیهای خود را به جبر و سرنوشت نسبت میدهند؛ در حالی که انسان آزاد آفریده شده و اختیار و اراده در دست خودش است. اما چرا چنین گرایشی به جبرگرایی وجود دارد؟ شاید دلیل آن این باشد که تمایل داریم برای شکستهایمان، مقصری غیر از خودمان پیدا کنیم.
تا زمانی که بتوانیم، دیگران را مسئول ناکامیهایمان میدانیم و زمانی که گزینهای برای مقصر یافتن نداریم، به سراغ طبیعت، بدشانسی یا قوانین حاکم بر هستی میرویم. آیا جز این است؟ از سوی دیگر، قانون مورفی با زبانی طنزآمیز و گاهی تلخ بیان میشود؛ همین طنز تلخ باعث شده تا مخاطبان زیادی با آن ارتباط برقرار کنند. هنگام خواندن اصول این قانون، معمولاً لبخندی بر لب میزنیم و به یاد تجربههای مشابه خود میافتیم.
در حقیقت، قانون مورفی با استفاده از تجربیات مشترک و نگاهی طنزگونه، توانسته در میان افرادی که خود را بدشانس میدانند، جایگاه ویژهای پیدا کند. در مجموع، سه عامل اصلی یعنی میل به جبرگرایی بهعنوان توجیه ناکامیها، طنز تلخ مورد علاقه عموم، و استفاده از تجربیات مشترک که نوعی حس همدلی و جمعگرایی ایجاد میکند، موجب شدهاند که قانون مورفی چنین محبوب و فراگیر شود.
قانون مورفی در روانشناسی
قانون مورفی در روانشناسی نیز مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است. روانشناسان بررسی کردهاند که چرا زنجیرهای از بدبیاریها به دفعات برای افراد مختلف رخ میدهد و چرا بسیاری از مردم این قانون را بخشی از واقعیت زندگی خود میدانند.
برخی روانشناسان معتقدند قانون جذب میتواند چارچوبی برای درک اثر روانی قانون مورفی باشد. از دیدگاه روانشناسی، تمرکز بر افکار منفی میتواند منجر به رخدادهای منفی شود. بهعبارت دیگر، ذهن ما میتواند با تمرکز بر بدبیاری، آن را در زندگیمان پدیدار کند. از این منظر، قانون مورفی چیزی جز یک سوگیری شناختی نیست.
عامل دیگر، استرس است که نقش مهمی در تضعیف عملکرد افراد دارد. زمانی که حادثهای ناخوشایند رخ میدهد، پیامد روانی آن به شکل استرس بروز پیدا میکند و مانع عملکرد صحیح فرد میشود.
روانشناسان توصیه میکنند در چنین شرایطی با ذهنی مثبت و آرام برخورد کرده و افکار سازنده را جایگزین افکار منفی کنید. این کار میتواند ذهن را به سمت خلاقیت سوق دهد و دیدگاه روشنی نسبت به مسائل ایجاد کند.
تو فقط کلیک کن، ما هواتو داریم تیمی از بهترین روانشناسها در کلینیک آنلاین رابینیا منتظر شنیدن توان!
قانون مورفی چه آموزههایی برای ما دارد؟
اکنون که با قانون مورفی بیشتر آشنا شدید، به نظر شما آیا این قانون تنها جنبه طنز و سرگرمی دارد و صرفاً برای توجیه اشتباهات و حوادث تلخ به کار میرود؟ پاسخ این سؤال مثبت است؛ اما نه تنها به این معنا که صرفاً برای خنده است، بلکه از جنبهای دیگر نیز کاربردی است.
قوانین مورفی میتوانند موجب تغییر نگرش ما نسبت به رخدادهای منفی شوند. این قوانین، بهانهای برای بررسی و واکاوی عمیقتر حوادث ناخوشایند فراهم کردهاند؛ موضوعی که در گذشته کمتر مورد توجه قرار میگرفت. بررسی این رخدادها نتایج مفیدی داشته است که در ادامه به آن میپردازیم.
تأثیر تلقین مثبت
روانشناسان توصیه میکنند که با بهرهگیری از استراتژیهای شناختی، میتوان در برابر اثرات منفی قانون مورفی ایستادگی کرد. یکی از راهکارها، نگاه به گذشته بهعنوان منبعی برای الهام و انگیزه است. با مرور تجربهها و تمرکز بر نقاط قوت خود، درمییابیم که توانمندیهای ما فراتر از بدبینیهای زودگذر است.
به خاطر داشته باشید که خاطرات، آنگونه که بودند زنده نمیشوند؛ بلکه بازسازی میشوند. باورها و افکار ما هستند که رنگ و شکل خاطرات را تعیین میکنند. با تغییر نگرش به گذشته، میتوان افکار منفی را به سازندهترین شکل ممکن تغییر داد.
سعی کنید همیشه خود را فردی باهوش، خلاق و مبتکر بدانید. تمرکز بر خاطراتی که در آنها بر چالشها غلبه کردهاید، به شما اعتماد به نفس میدهد. حتی اگر تجربههای منفی داشتهاید، با یادآوری پیشرفتهای خود در گذر زمان، میتوانید به توانمندیهایتان ایمان بیاورید.
مقابله با استرس و بدبینی
استرس یکی از عوامل اصلی ایجاد زنجیرهای از حوادث ناگوار و بدبیاری است. این عامل میتواند نهتنها عملکرد ذهنی، بلکه شخصیت افراد را نیز تحتتأثیر قرار دهد. روانشناس «شیلدز» و همکارانش در پژوهشهایی نشان دادند که تجربه استرس شدید، با تغییرات شخصیتی و بدبینی مزمن رابطه دارد.
استرس میتواند منابع روانی فرد را تضعیف کند، باعث ایجاد دیدگاهی منفی نسبت به جهان شود و حتی نواحی خاصی از مغز را که در حافظه اجتماعی نقش دارند، تحتتأثیر قرار دهد. این مسئله بر دیدگاه ما نسبت به زندگی و آینده، تأثیر بسزایی خواهد داشت.
میخوای بدونی چرا بعضی موقع ها احساس ناخوشایند میکنی جوابش تو این تست رایگان سبک های مقابله با استرس هست همین الان کلیک و انجامش بده!
سازگاری
برخورد با بینظمی و اختلالات سیستماتیک تنها مختص فیزیکدانان یا ریاضیدانان نیست. همه ما در زندگی روزمره با نوعی از هرجومرج روبرو هستیم. گاهی بستنی از دستمان میافتد و گاهی نان کرهای؛ این اتفاقها یادآور آن هستند که طبیعت همیشه در مسیر نظم حرکت نمیکند. نکته کلیدی این است که باید یاد بگیریم چگونه با این بینظمیها سازگار شویم.
این سازگاری به ما میآموزد که چگونه با انعطافپذیری، راهحلهایی برای چالشها بیابیم. گاهی احساس میکنیم زندگی عادلانه نیست و به برخی افراد بیشتر روی خوش نشان میدهد. اینجاست که مفاهیمی چون خوششانسی و بدشانسی به میان میآیند. اما قانون مورفی نشان میدهد که رخدادهای منفی میتوانند برای هر کسی، در هر شرایط و جایگاهی اتفاق بیفتند.
قانون مورفی تا چه اندازه حقیقت دارد؟
با نگاهی جامعتر به قانون مورفی، میتوان به دیدگاههای متفاوتی دست یافت. برخی آن را صرفاً یک باور نادرست یا تلقین میدانند، برخی دیگر آن را واقعی میپندارند و عدهای نیز آن را سخنی طنزآمیز تلقی میکنند که گاهی ممکن است درست از آب دربیاید. بسیاری از افراد با مفهوم اصلی قانون مورفی، یعنی اینکه «هر چیزی که امکان خراب شدن داشته باشد، خراب خواهد شد»، تجربههای مشترکی دارند.
اغلب پیش میآید که وقتی عجله داریم، ناگهان با ترافیک سنگین و غیرمنتظرهای مواجه میشویم. اما شاید بخشی از این احساس شدت ترافیک به دلیل عجله ما باشد که باعث میشود حساسیت و توجه بیشتری به جزئیات ترافیک پیدا کنیم و آن را بیش از حد شلوغ درک کنیم! به عبارت دیگر، چون ذهنمان درگیر شتاب است، جزئیات ترافیک را پررنگتر میبینیم.
با این حال، به نظر میرسد گاهی قانون مورفی واقعاً رخ میدهد. برای مثال، تجربه چند بدشانسی پیاپی برای یک فرد یا گروهی از افراد بدون هیچ دلیل مشخص، بارها اتفاق افتاده است. بنابراین، نمیتوان وجود قانون مورفی را بهطور کامل انکار کرد.
آشنایی با قانون مورفی چه فایدهای دارد؟
دانستن قانون مورفی میتواند به شما کمک کند تا برنامهریزی دقیقتری برای کارهایی که قصد انجامشان را دارید، داشته باشید و دیدگاه واقعبینانه و آیندهنگرانه خود را تقویت کنید. با این آگاهی، نهتنها دیگر هیچ کاری را به شانس و اقبال واگذار نمیکنید، بلکه برای پیشگیری از اتفاقات غیرمنتظره نیز طرحها و برنامههای جایگزین خواهید داشت.
برخی از ما بهطور ناخودآگاه خود را بدشانس میدانیم و هر اتفاق ناخوشایندی را به خودمان نسبت میدهیم. آگاهی از قانون مورفی باعث میشود از پیش بدانیم که گاهی، بدون هیچ دلیل خاصی، یک یا چند رویداد ناخوشایند ممکن است برای هر انسانی رخ دهد. این درک میتواند روحیه و اراده ما را تا حدی تقویت کند.
برخی پژوهشگران معتقدند که نوع انرژی مثبت یا منفی احساسات افراد نیز در بروز یا عدم بروز قانون مورفی نقش دارد. به بیان دیگر، این انرژی منفی افراد است که میتواند قانون مورفی را فعال کند. نکتهای که کمتر به آن پرداخته شده، وقوع خوشاقبالیها یا رویدادهای مثبت همزمان در زندگی افراد است که متأسفانه کمتر درباره آن صحبت یا نوشته شده است.
قانون مورفی که در زبان انگلیسی به (Murphy’s Law) معروف است، از گرایش ما به تمرکز بر رویدادهای منفی و نادیده گرفتن اتفاقات مثبت سرچشمه میگیرد. برای مثال، ما معمولاً بارها و بارها بدون مشکل غذا میخوریم، اما کافی است یکبار غذا در گلویمان گیر کند، آنوقت تمام توجهمان به این حادثه جلب میشود و به دفعات بیشماری که بهراحتی غذا خوردهایم، فکر نمیکنیم. به عبارت دیگر، این ما هستیم که مسائل و مشکلات خود را به قانون مورفی نسبت میدهیم.
سرنوشت خود آقای ادوارد مورفی
از قانون مورفی برای تقویت واقعنگری و آیندهنگری بهره ببرید و همیشه با نگرش و افکار مثبت، این قانون را به مجموعهای از اتفاقات خوب که در انتظار شماست، تبدیل کنید. در پایان، توصیه میکنیم که بههیچوجه از قانون مورفی برداشت منفی نداشته باشید. مثلاً نگویید چون قرار است اتفاقات بد رخ دهند، پس تلاش کردن برای فلان کار بیفایده است.
تست رایگان میزان آینده نگری نشان میدهد که فرد چقدر مورد اطمینان است که میتواند با تغییرات و شرایط جدیدی که ممکن است در آینده بوجود آید، مقابله کند و از آنها بهرهبرداری کند.
ممکن است قانون مورفی تنها در برخی موقعیتهای خاص در زندگیتان صدق کند، اما این به آن معنا نیست که باید به هر موقعیتی با نگاهی منفی بنگرید. داشتن رویکردی منفی میتواند تأثیر مستقیم و قابلتوجهی بر میزان تلاش و عملکرد شما در برابر یک موقعیت یا مسئولیت داشته باشد. از سوی دیگر، همین قانون میتواند به شما کمک کند تا کارها را با دیدی مثبتتر و روشی کارآمدتر انجام دهید.
همهچیز بستگی به نحوهی بهکارگیری این قانون در موقعیتهای مختلف زندگی روزمره دارد. نتیجه ممکن است مثبت یا منفی باشد، اما آنچه تعیینکننده است، نوع نگاه، طرز فکر و میزان تلاش شماست. بنابراین، بهتر است قانون مورفی را زمانی در نظر بگیرید که در حال اتخاذ تصمیمات مهم و سرنوشتساز برای زندگی خود هستید.
روزی آقای مورفی در بزرگراهی با نقص فنی خودرویش مواجه میشود. او ماشین را در کنار جاده متوقف میکند و چون شب است، چراغهای خودرو را روشن نگه میدارد. سپس با لباسی روشن به سمت دیگر بزرگراه میرود.
در همین حین که مورفی در کنار جاده منتظر کمک است، خودرویی که در جهت مخالف بزرگراه در حرکت بوده، با او برخورد میکند و این حادثه منجر به مرگش میشود. این بود سرنوشت پارادوکسیکال و تلخ آقای مورفی، خالق قانون مورفی!





