مهارت های اجتماعی و ارتباطیشخصیت و خودشناسی

17 خطای شناختی ذهن

خطای شناختی ذهن به الگوهای نادرست فکر کردن گفته می‌شود که باعث می‌شوند واقعیت را تحریف کنیم، یا تصمیم‌های اشتباه بگیریم، این خطاها معمولاً به‌صورت ناخودآگاه در ذهن ما رخ می‌دهند.

17 خطای شناختی ذهن

هر یک از ما زندگی‌ای متفاوتی داریم که در بستر فرهنگمان شکل گرفته، تجربه‌های گوناگونی را در خود جای داده و بر اساس محیط رشدمان، هنجارها و ارزش‌هایی در آن برجسته شده‌اند. به همین دلیل، همه ما مجموعه‌ای از ارزش‌ها، پیش‌داوری‌ها، باورها و تجربه‌های منحصربه‌فرد هستیم. از سوی دیگر، جهان محیطی پیچیده و پر از محرک‌های متنوع است، به‌گونه‌ای که ذهن ما، با تمام توانایی‌هایش، اغلب نمی‌تواند در زمانی کوتاه همه آن را به‌طور کامل درک کند.

به همین سبب، ذهن از تجربه‌ها، ارزش‌ها و باورهای خود به‌عنوان فیلتری برای دریافت اطلاعات جدید، معنا بخشیدن به آن‌ها و جبران کاستی‌های اطلاعاتی استفاده می‌کند. نتیجه این فرایند، تصویری تحریف‌شده و دستکاری‌شده از واقعیت است که مهم‌ترین ابزار آن، خطای شناختی است. در سایت روان هاب با ما همراه باشید تا بررسی کنیم خطاهای شناختی چیستند و چگونه می‌توان آن‌ها را اصلاح کرد.

خطای‌های شناختی چیست؟

ذهن انسان پیوسته در حال پردازش است، اما ظرفیت محدودی برای دریافت و تحلیل اطلاعات دارد. خطای شناختی یا تحریف شناختی (Cognitive Bias) نوعی خطای منظم در فرایند تفکر است که در مرحله پردازش یا تفسیر اطلاعات رخ می‌دهد و بر تصمیم‌گیری، قضاوت و رفتار فرد تأثیر می‌گذارد. این خطاها معمولاً نتیجه تلاش ذهن برای ساده‌سازی پردازش اطلاعات، درک بهتر دنیای پیرامون و تصمیم‌گیری سریع‌تر هستند.

به بیان ساده، خطاها یا تحریف‌های شناختی در روان‌شناسی الگوهای انحرافی در ذهن هستند که مانند فیلتری در برابر اطلاعات جدید عمل می‌کنند. این تحریف‌های شناختی همیشه منفی یا ناکارآمد نیستند و حتی می‌توانند مزایایی داشته باشند. برای نمونه، همین سوگیری‌ها به تصمیم‌گیری سریع‌تر و اقدامات مؤثرتر در موقعیت‌های حساس و حیاتی کمک می‌کنند.

بر اساس پژوهش دیگری، افسردگی از جمله اختلالاتی است که تحت تأثیر خطاهای شناختی ایجاد می‌شود. به هر میزان که رویدادهای استرس‌زا و نامطلوب در زندگی فرد بیشتر باشد، احتمال شکل‌گیری خطاهای شناختی در الگوهای فکری او نیز افزایش می‌یابد. به بیان دیگر، تجربه استرس می‌تواند به‌صورت ناخودآگاه، افراد را به استفاده از خطاهای شناختی برای سازگاری بیشتر با شرایط زندگی وادارد.

تست رایگان افسردگی بک ، معتبرترین تست برای ارزیابی افسردگی در دنیاست . هم اکنون می توانید این تست را با تفسیر کامل انجام دهید.

خطاهای شناختی یا ذهنی به چه معناست؟

خطاهای شناختی، که گاهی به عنوان سوگیری‌های ذهنی نیز شناخته می‌شوند، به افکار تحریف‌شده، الگوهای فکری نادرست و اغراق‌آمیز اشاره دارند که با واقعیت همخوانی ندارند و در طول زندگی و در موقعیت‌های مختلف، مشکلات متعددی را برای فرد به وجود می‌آورند. در روان‌شناسی، خطاهای شناختی به تحریف‌های فکری و شناختی‌ای گفته می‌شود که باعث می‌شوند افراد نسبت به رویدادها و اتفاقات، دچار افکار منفی شوند.

چه کسی برای اولین بار از خطاهای شناختی سخن گفت؟

در سال 1972، آموس تورسکی و دانیل کانمن مفهوم «تحریف شناختی» را به‌عنوان اصطلاحی برای توصیف الگوهای منظم اما نادرست در فرایندهای ذهنی انسان معرفی کردند. مطالعات این دو روان‌شناس ادامه‌دهنده کارهای هربرت سایمون بود که در اواخر دهه 1950 مفهوم عقلانیت محدود (Bounded Rationality) را مطرح کرده بود.

پس از تورسکی و کانمن، مجموعه‌ای از خطاهای شناختی شناسایی و معرفی شد که این فهرست همچنان در حال گسترش و به‌روزرسانی است. سوگیری‌های شناختی در جنبه‌های مختلف زندگی امروزی انسان تأثیرگذارند و تصمیم‌گیری‌های اجتماعی، اقتصادی و شناختی او را شکل می‌دهند.

این تحریف‌ها همچنین در زمینه‌های تربیتی، آموزشی، مدیریتی، اقتصادی و بهداشتی نقش مهمی ایفا می‌کنند. تعداد تحریف‌های شناختی شناخته‌شده بسیار زیاد است، اما چند سوگیری شناختی کلیدی وجود دارد که در ادامه به آن‌ها خواهیم پرداخت.

چرا خطاهای شناختی شکل می‌گیرند؟

ما اغلب به اطلاعات کامل و جامعی درباره محیط اطرافمان دسترسی نداریم. این کمبود اطلاعات، تصمیم‌گیری را برای ذهن ما چالش‌برانگیز می‌کند. در واقع، حتی برای ساده‌ترین تصمیم‌ها نیز باید به اطلاعاتی ناقص تکیه کنیم. به همین دلیل، ذهن برای پر کردن این شکاف‌ها از پیش‌بینی، قضاوت یا پیش‌داوری بهره می‌گیرد. برای مثال، تصور کنید قصد خرید یک خودروی کارکرده دارید.

یکی از گزینه‌های پیش روی شما خودرویی است که قبلاً متعلق به یک هنرمند معروف و محبوب بوده است. احتمالاً به خرید این خودرو تمایل پیدا می‌کنید. اما در حقیقت، شما هیچ اطلاعی از میزان امانت‌داری، نظم، سلیقه یا صداقت این هنرمند ندارید و صرفاً به دلیل شهرت او این انتخاب را می‌کنید. در واقع، یک ویژگی مثبت (محبوبیت) را به ویژگی‌های ناشناخته دیگر او (نظم، بهداشت یا صداقت) تعمیم می‌دهید.

17 خطای شناختی ذهن

17 خطای شناختی ذهن

ردیف نام خطای شناختی مثال
1 ذهن‌خوانی (Mindreading) او به من سلام نکرد، پس حتماً از من بدش می‌آید.
2 فاجعه‌سازی (Catastrophizing) اگر در این ارائه اشتباه کنم، آینده شغلی‌ام نابود می‌شود.
3 مقایسه ناعادلانه (Unfair comparison) او همیشه موفق است، من هیچ‌وقت به پای او نمی‌رسم.
4 بایدها (Should) من باید همیشه کامل باشم، وگرنه شکست‌خورده‌ام.
5 تفکر همه یا هیچ /دو قطبی

(All or Nothing Thinking)

اگر نتوانم رژیمم را کامل رعایت کنم، پس کاملاً شکست خورده‌ام.
6 شخصی‌سازی (Personalizing) همکارم ناراحت است، حتماً من کاری کرده‌ام که حالش بد شده.
7 تعمیم افراطی (Overgeneralization) در این امتحان افتادم، پس هیچ‌وقت نمی‌توانم موفق شوم.
8 برچسب‌زنی (labeling) من احمق هستم چون یک اشتباه کوچک کردم.
9 استنباط دلبخواهی (Arbitrary inference) او با من سرد رفتار کرد، پس حتماً از من متنفر است.
10 فیلتر ذهنی (filtering) فقط اشتباهاتم در جلسه را به یاد دارم، نه نکات مثبتی که گفتم.
11 استدلال احساسی (Emotional reasoning) چون احساس گناه می‌کنم، حتماً کار بدی کرده‌ام.
12 بزرگ‌نمایی و کوچک‌نمایی (maximize and minimize) اشتباه من در گزارش خیلی فاجعه‌بار بود، موفقیتم هم چیز خاصی نبود.
13 نتیجه‌گیری شتابزده (jumping to conclusions) او جواب پیامم را نداد، حتماً از من بدش می‌آید.
14 حق به جانبی (Fairness Fallacy) من همیشه درست می‌گویم، پس نیاز نیست نظر دیگران را گوش کنم.
15 خطای هاله‌ای (hallo effect) چون زیباست، حتماً انسان خوبی هم هست.
16 سرزنشگری (blaming) اگر بچه‌ام ناراحت است، مقصر خودم هستم.
17 نادیده گرفتن جنبه‌های مثبت (Discounting the positive) همه از سخنرانی‌ام تعریف کردند، ولی فقط به آن یک انتقاد فکر می‌کنم.

انواع خطاهای شناختی در روان‌شناسی

خطاهای شناختی در روان‌شناسی معمولاً در چهار حوزه اصلی رخ می‌دهند.

  • اطلاعات بیش از حد (Too Much Information): هنگامی که حجم زیادی از اطلاعات در اطرافمان وجود دارد، تحریف‌های شناختی باعث می‌شوند تنها به برخی محرک‌های خاص توجه کنیم و سایر موارد را نادیده بگیریم. در واقع، ظرفیت توجه ما محدود است و نمی‌توانیم همه محرک‌های محیطی را به‌طور همزمان پردازش کنیم.

برای مثال، ما موضوعات طنزآمیز، غیرمعمول یا برجسته را بهتر به خاطر می‌سپاریم، معمولاً به اطلاعاتی توجه می‌کنیم که باورهای پیشین ما را تأیید می‌کنند و اشتباهات دیگران را بیشتر از خطاهای خودمان مورد توجه قرار می‌دهیم.

  • محتوای ناکافی (Not Enough Meaning): تحریف‌های شناختی به تکمیل اطلاعات ناقص در ذهن کمک می‌کنند. به عنوان مثال، ما تمایل داریم ویژگی‌های یک فرد را بر اساس تجربه‌های گذشته، افسانه‌ها، روایت‌ها یا فرهنگ اجتماعی خود پیش‌بینی کنیم. همچنین، افرادی را که می‌شناسیم بیشتر دوست داریم و الگوهای آشنا و شناخته‌شده قبلی را به موقعیت‌ها یا فرایندهای جدید نسبت می‌دهیم.
  • آنچه به خاطر می‌آوریم (What We Should Remember): خاطرات و تداعی‌های ذهنی ما نیز تحت تأثیر خطاهای شناختی قرار می‌گیرند. همه ما رویدادهای گذشته را به شیوه‌ای خاص به خاطر می‌آوریم که ممکن است این خاطرات تحریف‌شده یا مغرضانه باشند.

برای نمونه، ما رویدادها را نه بر اساس موضوع خاصشان، بلکه بر اساس نحوه تجربه آن‌ها در ذهن ذخیره و بازیابی می‌کنیم. همچنین، یک رویداد را به عناصر اصلی آن ساده‌سازی می‌کنیم، بارها و بارها در ذهنمان آن را تغییر می‌دهیم و برای ساختن یک تصویر کلی، ناخواسته برخی جزئیات را نادیده می‌گیریم.

  • تصمیم‌گیری‌های سریع (Need to Act Fast): هنگام شروع یک فعالیت، تکمیل یا پایان دادن به آن، خطاهای شناختی اغلب رخ می‌دهند. برای مثال، ما وظایف ساده‌تر و قابل فهم را به کارهای پیچیده ترجیح می‌دهیم، تمایل داریم پروژه‌های نیمه‌تمام را به اتمام برسانیم و ممکن است توانایی‌های خود را بیش از آنچه واقعاً هستند ارزیابی کنیم.

تو دنیای ذهن، همیشه یکی هست که درکت کنه کافیه بخوای شنیده شی پس همین الان روی لینک کلینیک آنلاین رابینیا کلیک کن و وقت مشاورتو رزرو کن!

چند نمونه دیگر از خطاهای شناختی

همان‌طور که اشاره کردیم، انواع گوناگونی از سوگیری‌های شناختی شناسایی شده‌اند و این فهرست همچنان در حال گسترش است. در این بخش، به بررسی متداول‌ترین خطاهای شناختی همراه با مثال‌هایی برای درک بهتر می‌پردازیم:

خطای شناختی بازیگر-تماشاچی (Actor–Observer Asymmetry)

هنگامی که افراد رفتار خود را ارزیابی می‌کنند، معمولاً آن را به عوامل خارجی نسبت می‌دهند. اما وقتی ناظر رفتار دیگران هستند، اغلب آن را به ویژگی‌های شخصیتی یا عوامل درونی فرد ربط می‌دهند.

مثال: ممکن است شما افزایش کلسترول خون خود را به عوامل ژنتیکی نسبت دهید، اما همین مشکل در فرد دیگری را به رژیم غذایی ناسالم یا کم‌تحرکی او ارتباط دهید.

خطای شناختی لنگر انداختن (Anchoring)

در این تحریف شناختی، فرد به اولین اطلاعات دریافت‌شده اکتفا می‌کند و از آن به‌عنوان معیاری برای قضاوت درباره سایر موضوعات استفاده می‌کند. به‌جای ارزیابی یک موضوع بر اساس استانداردهای متعارف، قضاوت بر مبنای اولین اطلاعات ارائه‌شده شکل می‌گیرد.

مثال: فرض کنید برای خرید عطر از یک برند خاص به فروشگاهی می‌روید.

اولین فروشگاه قیمت ۵۰۰ تومان را پیشنهاد می‌دهد. این قیمت به معیار شما برای مقایسه قیمت‌ها در سایر فروشگاه‌ها تبدیل می‌شود. اگر فروشگاه بعدی ۱۰۰ تومان ارزان‌تر باشد، آن را مقرون‌به‌صرفه می‌دانید، و اگر ۲۰۰ تومان گران‌تر باشد، فکر می‌کنید گران‌فروش است، حتی اگر قضاوت شما درباره قیمت اولیه نادرست باشد.

سوگیری توجه (Attentional Bias)

از آنجا که محیط اطراف ما پر از محرک‌های مختلف است و ذهن ما ظرفیت محدودی برای پردازش آن‌ها دارد، تنها به بخش‌هایی از محیط توجه می‌کنیم.

مثال: هنگام خرید یک پیراهن، ممکن است به رنگ، اندازه و قیمت آن توجه کنید، اما جنس پارچه یا کیفیت دوخت را نادیده بگیرید.

سوگیری تأیید (Confirmation Bias)

زمانی که از اطلاعاتی که باورهای قبلی شما را تأیید می‌کنند حمایت می‌کنید و شواهدی که با افکارتان همخوانی ندارند را نادیده می‌گیرید، دچار سوگیری تأیید شده‌اید.

مثال: فیلم «متری شیش و نیم»: صمد (پیمان معادی) به‌عنوان پلیس، به دلیل باور قبلی‌اش درباره معتادان، رفتارهای یک فرد را که فقط حالش بد بوده و عطسه می‌کرده، به‌عنوان نشانه مصرف مواد تفسیر می‌کند. او حتی صدای عطسه را به درخواست کمک یا پنهان‌کاری ربط می‌دهد، اما در نهایت معلوم می‌شود فرد فقط بیمار بوده است.

خطای شناختی راه‌حل در دسترس (Availability Heuristic)

گاهی اوقات به اطلاعاتی که به‌راحتی در دسترس هستند ارزش بیشتری می‌دهیم و آینده را بر اساس همین اطلاعات محدود پیش‌بینی می‌کنیم. به این خطا، راه‌حل دم‌دست یا در دسترس گفته می‌شود.

مثال: شاید برای شما هم پیش آمده باشد که پس از دیدن یک صحنه تصادف، تا مدتی احساس کنید احتمال وقوع تصادف برای خودتان بیشتر شده است. صرف مواجهه با آن رویداد باعث شده فکر کنید خطر تصادف برای شما بیشتر از قبل است.

خطای شناختی تثبیت عملکرد (Functional Fixedness)

این خطا زمانی رخ می‌دهد که خود را به استفاده از یک ابزار خاص برای هدفی مشخص محدود می‌کنیم.

مثال: ممکن است برای کوبیدن میخ به دیوار ساعت‌ها به دنبال چکش بگردید، در حالی که تکه‌ای آجر در نزدیکی شما وجود دارد. شما آجر را نادیده می‌گیرید، چون فکر می‌کنید فقط چکش برای این کار مناسب است، در حالی که آجر هم می‌تواند همان کار را انجام دهد.

اثر هاله (Halo Effect)

این خطا زمانی رخ می‌دهد که یک ویژگی مثبت یا منفی یک موضوع را به کل آن موضوع تعمیم می‌دهیم.

مثال: فرض کنید همیشه از یک برند لبنیات خاص شیر می‌خرید و از کیفیت و طعم آن راضی هستید. اگر فکر کنید سایر محصولات این برند هم حتماً باکیفیت و خوش‌طعم هستند، بدون اینکه آن‌ها را امتحان کرده باشید، دچار اثر هاله شده‌اید.

اثر دانینگ-کروگر (Dunning-Kruger Effect)

برخی افراد به دلیل این سوگیری، خود را باهوش‌تر، توانمندتر یا جذاب‌تر از آنچه واقعاً هستند می‌پندارند. در این خطا، افراد نمی‌توانند ناکارآمدی یا محدودیت‌های خود را تشخیص دهند. این خطا به تفاوت بین خودپنداره و واقعیت فرد مربوط است و به مهارت‌ها و دانش او ارتباط دارد، نه هوش کلی او.

مثال: برخی افراد توانایی خود در شوخ‌طبعی، استدلال منطقی یا دستور زبان را بیش از آنچه در آزمون‌های عینی قابل سنجش است، ارزیابی می‌کنند.

علائم خطای شناختی

همه افراد به‌نوعی با سوگیری‌های شناختی مواجه هستند. اگر موارد زیر اغلب در مورد شما صدق می‌کند، احتمالاً دچار تحریف شناختی هستید:

🟣تنها به اخباری اهمیت می‌دهید که با باورهای قبلی شما هم‌راستا هستند

🟣وقتی امور مطابق انتظارات شما پیش نمی‌رود، دیگران یا عوامل بیرونی را مقصر می‌دانید

🟣موفقیت‌های دیگران را به شانس و دستاوردهای خود را به تلاش شخصی‌تان نسبت می‌دهید

🟣با وجود آگاهی محدود در یک زمینه، فکر می‌کنید همه جنبه‌های آن را به‌خوبی می‌فهمید

🟣با افزایش سن، پیش‌داوری‌های شما تشدید می‌شود زیرا بالا رفتن سن معمولاً با کاهش انعطاف‌پذیری ذهنی همراه است

چگونه بر خطای شناختی غلبه کنیم؟

خطاهای شناختی گاهی می‌توانند مفید یا حتی در موقعیت‌های خاص ضروری باشند، اما در هر صورت، آن‌ها به‌عنوان تحریف در تفکر و شناخت شناخته می‌شوند. همچنین، پژوهش‌ها نشان داده‌اند که تحریف‌های شناختی با افزایش سطح افسردگی و اضطراب ارتباط مستقیمی دارند. برای غلبه بر این خطاها، می‌توانید از راهکارهای زیر بهره ببرید:

خطاهای شناختی خود را شناسایی کنید

با مطالعه بیشتر، انواع خطاهای شناختی را بشناسید و آن‌ها را در رفتار و افکار خود جست‌وجو کنید. آگاه شدن از فرایندهای ذهنی‌تان، نیمی از راه غلبه بر تحریف‌های شناختی است. آموزش درباره خطاهای شناختی و تأثیر آن‌ها بر تصمیم‌گیری می‌تواند تا ۳۰٪ از اثرات منفی آن‌ها بکاهد.

عوامل تأثیرگذار بر تصمیم‌گیری‌تان را تحلیل کنید

چه عواملی بر تصمیم‌های شما اثر می‌گذارند؟ در گذشته تصمیمات خود را بر چه اساسی اتخاذ کرده‌اید؟ علاقه‌های شخصی؟ تأثیر فردی که به او اهمیت می‌دهید؟ یا اعتماد بیش‌ازحد به توانایی‌ها و دانش خود؟ این عوامل کلیدی را شناسایی کنید و در تصمیم‌گیری‌های بعدی به آن‌ها توجه کنید.

باورهایتان را به چالش بکشید

فعالانه با پیش‌داوری‌های خود مقابله کنید. این کار آسان نیست و گاهی ممکن است شما را آشوب‌زده کند، اما تأثیر شگفت‌انگیزی در مهار خطاهای شناختی دارد. روی سوگیری‌های خود تمرکز کنید و تلاش کنید آن‌ها را تحت کنترل درآورید.

از دیگران مشورت بخواهید

هنگام تصمیم‌گیری، از افراد آگاه و مورد اعتماد کمک بگیرید. گفت‌وگو با دیگران دیدگاه شما را گسترش می‌دهد و به شما کمک می‌کند باورهایتان را بهتر ارزیابی کنید. البته، در نهایت، تصمیم نهایی بر عهده شماست.

تحت فشار تصمیم نگیرید

برای فکر کردن و سنجش گزینه‌ها زمان کافی اختصاص دهید، مزایا و معایب هر گزینه را بررسی کنید و سپس انتخاب کنید. مهارت تصمیم‌گیری منطقی و درست را پرورش دهید. تصمیم‌های گرفته‌شده تحت فشار اغلب تحت تأثیر سوگیری‌های شناختی هستند.

سخن پایانی

با توجه به توضیحات ارائه‌شده درباره خطاهای شناختی و تأثیرات آن‌ها بر فرایند تصمیم‌گیری، اکنون می‌دانید که این خطاها الگوهای نادرست و منفی‌ای هستند که بر دیدگاه افراد نسبت به خود و دیگران اثر می‌گذارند و قضاوت‌هایشان را مختل می‌کنند.

برای نمونه، ذهن‌خوانی یکی از انواع شایع این خطاهاست که می‌تواند روابط اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد. با این حال، با شناخت این افکار و هدایت آن‌ها به مسیری درست، می‌توان کیفیت زندگی را بهبود بخشید.

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا